سایه گسترده بر فرهنگ ایران
جواد پارسای
امروز، مردم در ایران، بهنگام زناشویی (زن- آشویی= مقدس شماری بانوان) در کنار سفره ای گسترده مینشینند که نمادهای مهری «لاله، شمع، چراغ) از میترا، که نگهبان پیمان است، بر آن چیده شده اند. در فرهنگ ایرانیِ ما، روشن شدن چراغ با درود همراه است.
سوگند به چراغ و روشنایی، همیشه بر سرِ زبان مردم جاری است. ماه هشتم گاهشماری ما، ماه مهر و ماه روزبه مهرگان است. مهر فرانامی است که ایرانیان برای هر خدای ایرانی و غیرایرانی داده اند. خدایی که «مهربان» نیست، خدا نیست.
بسیاری از نام های ایرانی، واژۀ «مهر» بهمراه دارند: مهرانگیز، مهرداد. بسیاری از آیین ها و جشن های ما، آشکار و ناآشکار، از مهر برمیخیزند و به مهر وابسته هستند:
برجسته ترین آنها، روزبه «نوروز» است جشن نوروز، یادمان روزگار جمشید و سرمای بزرگ است. در روزگار جمشید، سرمای بزرگی ایران را فرامیگیرد. وندیداد، چند و چون آن را بازنموده است:
آهورمزدا، در دیدار با جمشید، به او میگوید: «ای جم! زیباپسرِ ویونگهان، تو را آگاه میسازم: در جهانِ جسمانی، زمستان نکبت بار همراه سرمای سخت و ویران کننده خواهد شد. برفِ سنگین و دانه درشتی خواهد بارید. این برف به بلندی یک آردوی خواهد رسید.
در این هنگام، همه چهارپایان و ستوران از بالای کوه ها و از مکان های خود دورافتاده، در عمق دره ها، به پناهگاه های زیرزمینی پناه خواهند برد.
تو، ای جم! باید یک غارِ وَرَ (wara) فراهم سازی، درازای آن، از هر چهار سو، باید باندازۀ یک میدانِ اسبدوانی باشد. در آن غار، باید از تخمه چارپایان ریز و درشت، از نژاد مردمان، سگ ها، پرندگان، گیاهان، آتشِ سرخ و سوزان جای دهی!
غاری که از هر سمت به دارازایِ یک میدان است دوانی برای سکونت مردم و مسکن گاوان و ستوران باشد. سرانجام، بر اثرِ بیرون شدنِ زمین از آسۀ (محور) خویش، در یازده هزار سال پیش، (بنا به پژوهش های اخترشناسی و زمین شناسی)، سرما ایرانویچ را فرامیگیرد.
گروهی از مردم، با ستوران و نمونه های تخم و نهالِ گیاهان به غارها پناهنده میشوند تا سرما پس از گزندهای بیشماری که میزند، به پایان میرسد و مردم از غارها بیرون میآیند و زندگی تازه در ایران آغاز میشود.
پایات سرما و نمایان شدنِ خورشیددر آغاز بهار بوده است.
از همین روی، جشنی بزرگ برپامیشود که نوروز نامیده میشود:
سرِ سالِ نو، هرمز و فرودین
برآسوده از رنج تن، دل زِ کین
به نوروز نو شاه گیتی فروز
برآن تخت بنشست فیروز روز
بزررگان بشادی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند.
اینچنین است که امروز پس از گذشتن یازده هزار سال، این جشن همچنان بجای مانده است و بر ماست که این یادگارِ نیاکان سخت کوش و والایِ خویش را زنده نگهداریم و در برپاییِ هرچه باشکوه ترِ آن با همۀ گوشه ها و تراداد (سنت)هایِ وابسته به آن را، به نشانه جاودانگیِ سرزمین و زادگاه مان، بکوشیم و پویندۀ راه مهر و مهرایران باشیم.
سایه گسترده بر فرهنگ ایران