جشن ۵۰۰۰ ساله سده
سده، جشن آتش، مقاله و برنامه رادیو ایرانی اتریش با استاد جواد پارسای
من گشودم به بامداد پنجره را
تا پس پردۀ تار یلدا
بدرخشد خورشید
من شنیدم به بامداد دیروز
بانگ خروس بیداری را
که شبزندهداران را،
به جشن و پایکوبی فرا میخواند
در دل آرزومند چشم براه،عاشقان
اینک، عشق و سازندگی زبانه میکشد. (جواد پارسای)
در واژهنامهها، «سده» بمعنایِ آتشِ شعلهور و آتشِ شعله بلند نوشته شده است. سده نام جشنِ آتش افروزی در آغاز «چلۀ کوچک» است. چلۀ کوچک (بیست روزه)، از «سده» تا آغازِ اسفند ماه است.
ابوریحان بیرونی مینویسد: «سده، گویند یعنی سد و آن یادگار اردشیر بابکان است. برخی گفته اند که جشن سده، در سدمین روز زمستان از گاهشماری کهن ایران است.
در گاهشماری کهن، تابستان 210 روز و زمستان 150 روز بوده است. زندهیاد استاد مهرداد بهار مینویسد: «واژة سده از فارسی کهن به مانکِ پیدایش و آشکار شدن آمده و آن برگزاری آیینی در چهلمین روز زایش خورشید (یلدا) است». او میافزاید: «جشن سده، در زمان سپری شدن چهل روز از آغاز زمستان و درست در پایان چلة بزرگ قرار دارد. اگر نخستین روز زمستان را پس از شب یلدا، روز زایش خورشید بدانیم، میتوان آن را هماهنگ با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز زایش، آیین کهن و زندة ایرانی دانست». برگزاری زادروز فرزند در روز دهم و چهلم نیز در ایران از این آیین برگرفته شده است.
در کتاب جشنهای آتش، هاشم رضی مینویسد: … سده، از سد گرفته شده است. چون سد روز از زمستان بزرگ سپری شود، جشن سده برپا میشود».
سده جشنی است خرم و فیروز
پنجه و پنج روز تا نوروز
روز پنجم چو آید از بهمن
آتش جشن می شود روشن
رسم اینست از زمان کهن
که درآید چو پنجم بهمن
جمع گردند جملۀ مردم
برفرازند کوهی از هیزم
هیمه از دشت و کوهسار آرند
پشته بر روی پشته بگذارند
گرد آن خلق برکشند رده
همزبان با سرود جشن سده
پس برآن هیمه ها زنند آتش
پای کوبان و شاد و خرم و خوش
واژة «سده» به معنای «پیدایی و آشکارشدن» است. این واژه در فارسی باستان، «سَدُک» و در فارسی میانه، «سَدَگ» بود. در زبان عربی، از آن واژة «سذق» و «نوسذق» (نوسده) ساخته شده است. در جشنِ سده، مردمِ ایران، گذشته از شادمانی، پایکوبی و شادباشگویی، بر رویِ بلندیها و زمینهایِ گشاده، آتش میافروزند.
برای شنیدن برنامه بر روی دگمه زیر کلیک کنید.
این رسمِ آتشافروزی، در زمستان، در بسیاری از سرزمینهایِ اروپایی، حتا در اتریش، هنوز هم وجود دارد. در اشتَیِرمارک Steiermark ، فور آرل برگ Vorarlberg ، در اتریش و در بسیاری از شهرهایِ کشور یونان، نیز آیینهایی همراه با آتشافروزی برایِ زمستان وجود دارند. این آیینها، از فرهنگِ کهن – پیش از مسیحیت- در این سرزمینها، باز مانده اند. آیینهایِ کهنِ ایرانی، بر پایهیِ رویدادهایِ طبیعی و اجتماعی بوجود آمده اند.
ایرانیان، در هر زمان خورشید را، که منبعِ گرما، انرژی و زندگیبخش است، گرامی میدارند. روشنی و آتش و آفتاب، تجلی اهورامزدا است. نور مایة زندگی و خورشید افزار زندگی است. تاریکی نماد اهریمن است. اهریمن و شیاطین از آتش میهراسند و میگریزند1.
پیشینة استورهای پیدایش آیین و جشن سده
در نوروزنامه آمده است که: «فریدون … همان روز که ضحاک (آژدهاک) را بگرفت، جشن سده برنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحاک رسته بودند، آن را پسندیدند و برای فال نیک، آن روز را جشن کردندی و هرسال، آیین آن پادشاهان نیکعهد را در ایران بجای میآورند». فردوسی نیز مینویسد: هوشنگ پادشاه پیشدادی، که شیوة کشت و کار، کندن کاریز، کاشتن درخت … را به او نسبت میدهند، روزی با یک سد تن از یارانش به گردش رفت. در دامنة کوه ماری به سوی او و یارانش فراز آمد. هوشنگ سنگی برگرفت و به سوی مار انداخت. سنگ به سنگ دیگری برخورد و از برخورد دو سنگ به هم، جرقهای زد و آتش پدیدار شد و مار بسوخت.
در کتاب «التفهیم» و هم در کتاب «آثارالباقیه» ابوریحان بیرونی ، از پدیدآمدن آتش سخنی در میان نیست، بلکه به افروختن آتش بر بامها اشاره میکند که به دستور فریدون انجام گرفت. برگزاری این جشن، به زمان اردشیر بابکان نیز منسوب است.
تا آنجا که از استورهها و متنهای ایرانی کهن و میانه برمیآید، جشن سده، از جمله آیینهایی نبوده است که در ادبیات زردشتی از آن سخنی رفته باشد. در اوستا و نوشتههای پهلوی، نیزبدان اشاره ای نشده است. این جشن، به گمان باید از جشنهای باشندگان بومی غیرآریایی بوده باشد که در دین زردشت، به رسمیت شناخته نشده است.
میتوان چنین باوری را پذیرفت که اینگونه آیینها در بنیان، آیینهای دورانی بوده اند که انسان هنوز به باورهای جادویی کهن و نیازهای آغازین پایبند بود و از ترس و نیازهای نخستین راه رهایی نمیشناخت. این جشن را، که ابوریحان بیرونی، در «آثارالباقیه» از دورة اردشیر بابکان گزارش میکند، ایرانیان از سدة سوم ترسایی در شمار جشنهای رسمی درآورده اند. سپس، در دورة ساسانی، با آیین زردشتی درآمیخته و پس از آن به گونة جشنی ملی درآمده و تاکنون دوام یافته است. این سخن، پذیرفتنی است، چون دورة اشکانی و ساسانی، دورة درآمیختن کامل فرهنگ بومی ایرانی با فرهنگ آریایی در ایران است .
فردوسی، استورة بنیاد نهادن جشن سده را در دوران پادشاهى چهل ساله هوشنگ، چنین گزارش میکند:
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شـاه در گــرد او بـا گــروه
یکى جشن کرد آن شب و باده خورد
سده، نــام آن جشن فـرخنـده کـرد
زهوشنگ ماند این سده، یادگار
بسى بـاد چـون او دگر شهریار
پس از ساسانیان، تارخنویسان و نویسندگانی چون: بیرونی، بیهقی، گردریزی، مسکویه و … از شیوة برگزاری جشن سده در دوران غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، آلزیار و … تا دورة مغول بسیار نوشته اند. در شب جشن، شاعران در پیشگاه شاهان، شعرخوانی میکردند و با حضور مردم، پرندگان و جانورانی را در آتش افروخته به سیخ میکشیدند و تا پاسی از شب، با شادمانی و رکس، به خوردن و آشامیدن میپرداختند. از نوشتهها چنین برمیآید که جشن سده نیز مانند بسیاری از جشنهای ایرانی، جنبة دینی نداشته است و همة داستانهای مربوط به آن نیز غیر دینی و در رابطه با خوشگذرانی و خوشباشی مردم بوده اند.این آیین فرهنگی شاد، میراثی است که به همة کشورهای همسایه نیز راه باز کرده است.
از روزگار مردآویج زیاری، فرمانروایِ اصفهان (سپاهان)، حکایت میکنند که مردم، هنگامِ برگزاریِ جشنِ سده، در دو سویِ زایندهرود، تودههایِ انبوهِ آتش در تشتهایِ فلزیِ بزرگ میافروختند. آنان تا پاسی از شب، در پایِ آتش، همراه با ساز و آواز، به شادی و پایکوبی میگذرانیدند. نوایِ موسیقی و بازیِ هنرمندانِ شادیبخش، در آن شب، مایهىِ شادی و سرگرمیِ همگان بود. در آن شب، مردم نیز با برههایِ بریان، جوجهکباب و خوراکیهایِ خوشمزهىِ دیگر، پذیرایی میشدند. جز جشن سده، از سه جشن آتش دیگر نیز یاد میشود که، آذرگان، شهریورگان و اردیبهشتگان یا گلستان نامیدهمیشوند.
امروزه در مازندران، کردستان، لرستان، سیستان و بلوچستان، روستاییان، کشاورزان، چوپانان و چادرنشینان نزدیک غروب آفتاب، روی پشت بامها، دامنة کوه، نزدیک زیارتگاهها و کنار کشتزارها آتشی افروخته و بنابر سنتی دیرینه، پیرامون آن گرد میآیند، بدون آنکه نام جشن سده برآن نهند، به شادمانی میپردازند. در کرمان، جشن سده، یا سدهسوزی در بین همة مردم کرمان از هردینی و آیینی، این جشن رواج دارد و همه ساله، دهم بهمن ماه برگزار میشود. در بین چادرنشینان بافت و سیرجان نیز، سدهسوزی چوپانی برگزار میشود. بدینترتیب که مردم شب دهم بهمن، آتش بزرگی به نام آتش سده، با چهل شاخه از درختان هرس شده که نشان چهل روز «چله بزرگ» است، در میدان ده برمیافروزند و دور آن گرد میآیند و میخوانند:
«سده، سده، دهقانی/چهل کنده سوزانی/هنوز گویی زمستانی»
انسان دوران کهن، گمان میکرد که میتواند با جادوی خود نیروهای جهانی را پشتیبانی کند یا توانایی نیروهای اهریمنی را از کار بیندازد. ازاینرو به جادوهای بارانزا، بادافزا برای پشتیبانی ظبیعت رویآور میشد. امروزه نیز میبینیم که با وجود پیشرفت دانش پزشکی و با وجود یاریدهی داروها، هنوز هم بسیاری از مردم، از هر دینی و آیینی، به دعا و نذر و نیاز میپردازند. از جمله جادوهای تأثیرگذار روی طبیعت، پشتیبانی از نیروی گرمادهی خورشید بود. انسانهای دوران متکی به نیروهای ناشناخته، با آتشافروزی به یاری گرمای خورشید میشتافتند. از سوی دیگر، کاربرد آتش را در زدایش تاریکی، که نماد اهریمن بود، میدیدند. به جادوی آتشافروزی یا آبپاشی، به نیت بارانزایی، جادوهای تشبیهی نام میدهند.
چکامة سده، سرودة محمد دبیر سیاقی:
آتش اندر دل سنگ است نهان، زانکه درست
دل هر ذره نمایندة دادار بود
از دل سنگ بخواه آتش و زنهار مخواه
گرمیی از دل بیمهر، که دشوار بود
آتش جشن سده، آتش مهر وطن است
کاندرین مُلک نخواهد که شب تار بود
در چنین جشن طرب، آری خورشید دگر
گربتابد ز دل خاک، سزاوار بود
خرم است این سده و شادروان باد که گفت:
«شب جشن سده را حُرمت بسیار بود».
جشن سده
ماه بهمن،
مژدۀ وخشور آزادی
شعلههاي اهرمن سوز اهورايي
و بوی جان نواز کندر کرسی
و اين يادي است از جشن سده، پيدايش آتش.
زمين یخ بسته و افسرده از سرماست
زمستان است، جهان تاریک
فروزان آفتاب از پشت ابر.
یارانِ پنهان،
پشت کوه برف و یخبندان!
فراهم آورید هیمه،
سرِ بازار، در میدان تکیه، پايكوبان
زنان، پیران، جوانان،
در آتشگاه با فرّ و شكوه جشن ايراني
سرودي آتشين بر لب
ستایش بر فروغ دلکش خورشید گوییم،
هم از جشن سده، از عشق و آزادی
سخن از پیر فردوس
از جم و هوشنگ،
از عشق ایران کهن.
پيدايیِ آتش
بسی افسانۀ شيرين و دلکش بر زبان آریم.
سنگ و مار، استورهای ریبا،
خوردن سنگی به دیگرسنگ
چه نیکو قصه ای برجای ماندست
كه با تاريخ ايران كهن، همراه و انباز است
و اين است داستاني از سده،
از جشن آتش،
از جشن آزادی،
سده چون يادگاري از نياكان دلير و پارساي ماست
و تا ايران و ايراني بجاست
پاینده و جاويد و پابرجاست.
جشنهای آتش، جشن مهرکان، چله، شب یلدا، جشن سده، پنجه و چهارشنبه سوری، پژوهش و نوشتهی: هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران
جستاری چند در فرهنگ ایران، رویهی 239، زندهیاد دکتر مهرداد بهار، انتشارات فکرروز، تهران 1376