رادیو ایرانی، رادیوی شما

تهیه کننده برنامه: فرزانه عمادی

گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023

گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023 سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد، جواد پارسای گلگشت در دیوان حافظ، و ورود به دنیای ذهن و […]
گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023

جدیدترین برنامه رادیو ایرانی

۱۰ راز شگفت انگیز توت فرنگی‌های شیرین

استاد جواد پارسای

پروفسور جواد پارسای، پداگوگ و پژوهشگر موزه در وین و عضو کمیته های مختلف بین المللی است و مطالعات پرشماری در زمینه تاریخ فرهنگی ایران منتشر کرده است.

پخش رادیو ایرانی، رادیوی شما

گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023

برای شنیدن برنامه بر روی دگمه زیر کلیک کنید.

برنامه را باز کنید.

گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد، جواد پارسای

گلگشت در دیوان حافظ، و ورود به دنیای ذهن و زبان حافظ، کاری ست بس سترگ .که لازمه اش، شهامت و جسارت ویژه است.

استادان حافظ پژوه، در ایران خود را در این دریای بیکران غرق کرده اند و دست بسیاری ازآنها هنوز از ساحل تجات خیلی دور مانده است. استادان سخت کوش، همچون دکتر منوچهر مرتضوی و استاد پرکار با طاقت بسیار، دکتر بهاء الدین خرمشاهی، با خامۀ پرقدرت و نغزنگار خود به شرح دشوارترین غزل های حافظ، پیروزمندانه همت گماشته اند.

من که به عشق تلمذ و محض ارادت به گفتار خواجه، رحل جستجو در این کلبه جای داده ام، در آرزوی بهرمندی از این خوان گسترده ام و امیدوارم فرزانگانی که شنونده و خوانندۀ این ضریب سخن و پردازش عرفانی اندک من هستند، راه کمال آن را خود در پیش بگیرند و راه دیدگاه های ارشادی و اجتماعی حافظ را بروی خود گشوده نگهدارند. سروده های حافظ، بر روی سکوی عرفان ایرانی، راستای ارشادی با ارزشی را نیز رو در روی ما گذاشته است که باید از این دیدگاه نیز، حافظ را بیاری بطلبیم.

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
و انچه خود داشت، ز بیگانه تمنا می‌کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گم‌شدگان ره دریا می‌کرد
مشکل خویش بر پیر مغان برم دوش
کاو به تأیید نظر حل معما می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‏کرد

نویسندگان «لغتنامۀ دهخدا» و واژه‌نامه‌های ایرانی دیگر، خواسته‌اند بین کیخسرو و جمشید بر سر جام جهان‌بین پیوندی برقرارکنند و گفته‌اند: مناسبت جام به جمشید، از اینروست که وی جام را ساخته است. ولی کیخسرو، پادشاه ایرانی، جامی داشت که بر روی آن خطوط هندسی، ورقم‌ها و دایره‌های استرلابی، ارتفاع ستارگان نقش شده بود، که از روی آن جام، حوادث روزگار معلوم می‏شد.

نگرش اجتماعی – انتقادی به مفاهیم خوابیده در این غزل حافظ

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
و انچه خود داشت، ز بیگانه تمنا می‌کرد

برخی از شارحان ادبیات و چکامه در قلمرو عرفان ایرانی و بویژه عرفان همسویِ فلسفه و مذاهب براین باورند که تفسیر عرفانی، ادبیات ویژۀ خود را دارد و بیشتر کوشش آنان بر این است که این ادبیات لحن و سیاق راز و رمزی پیجیده (فلسفی؟) داشته باشد.

درحالیکه، غزل های حافظ، گذشته از ادبیات وزین و کلاسیک مفخم، از نگرش اجتماعی و نقد روزمره به موضوعات نیز عاری نیست. این غزل، یکی از زیباترین سروده های حافظ است که محتوای چند سویه دارد و می‏توان برای این بیت آغازین، چند مفهوم را برشمرد

: حافظ در این غزل اشاره می‏کند براینکه دل، که جایگاه عشق، احساس، محبت، جستجو و آگاهی از ضمیر باطن انسان است، از حافظ طلب جام جم می‏کنند. با آنچه دربارۀ جام جم گفته شده و می‏شود، هرکسی می‏خواهد آن را داشته باشد، ولی حافظ درپیِ این «تمنا» می‏گوید:

دل انسان، خود، دارندۀ جام جم است و اگر آن را دارد، چرا از بیگانه تمنا می‏کند؟ بدلیل چند سویگی سروده های حافظ، می‏توان این نگرش او را با محتوای یک گلواژۀ (ضرب المثل) فارسی، همسو دانست که می‏گوید:

«مرغ همسایه غاز است». شاید یکی از سویه هایِ مفاهیم این غزل، مصداق همین گلواژه باشد. آنچه حافظ نیز از آن آگاه است، ویژگی های رفتاری ما ایرانیان است. ما ایرانیان، مردمی هستیم که صفت پسندیدۀ «مهمان نوازی» را به ما نسبت می‏دهند. حتا در این باره، روایتی از زبان یک ایرانگرد نقل می‏کنند که:

بر سرِ سفر حود به شرق ایران، به «اوبّۀ» ترکمنی، می‏رسد. میزبان او، چون چیزی در بساط نداشت، تنها بزی را که داشت، سرمی‏برد، تا برای میهمان ایرانگرد، شامی فراهم کند!

یکی دیگر از صفات (شاید نکوهیدۀ) ما ایرانی‏ها اینست که: روایت ها و گفتار ها و کردارهای پسندیدۀ خودمان را به نام و امضای «غیر ایرانی ها»، به ثبت می‏رسانیم شاید برای اینکه، اطمینان به نفس کافی بخود نداریم، که این اعمال از ما پذیرفته می‏شوند:

اگر دوست یا هموطنی داشته باشیم که ‏اندیشه های خوبی ارائه دهد، می‏گوییم: «کلّۀ چرچیل دارد. یا گاندی ایران است و …» در حالیکه هیچگاه چنین «تعارفات پسندیده ای از هیچ بیگانه دربارۀ فرهیختگان خودمان نمی‏شنویم. حتا بیگانگان همسایۀ کشور ما «افتخارات و هنرها و فرآورده های خوب ما را» به نام خود ضبط و معرفی می‏کنند، تا با مال «همسایه» داماد شوند!

یکی از دوستان می‏گفت: «هیچکس مثل یک ایرانی، نمی تواند یا نمی خواهد تُفِ سربالا بیندازد! با این درد دل ها می‏توان یک کتاب نوشت. از اینروست، حافظ که خود «جام جم» یعنی دل آگاه و خودفهم ایرانی دارد، با دیدی انتقادی می‏گوید: وآنچه خود داشت، زِ بیگانه تمنا می‏کرد!

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گم‌شدگان ره دریا می‌کرد

شاید منظور حافظ این باشد که:

ما که هویت ایرانی خود را گم کرده ایم، دست یاری بسوی گمشدگان لب دریا، درازکرده ایم! زبان زیبای عطار، جامی، سعدی، حافظ را رهاکردیم، زبان افراد بیگانۀ زبان نفهم! را «شبانه روز بلغور می‏کنیم» بی آنکه معنای آن را بدانیم.

اگر «یعقوب لیث» به آن شاعر چاپلوس عربی‏باف، تشر نزده بود که «چرا به زبانی باید شعر گفت، که من آن را نمی‏فهمم»، حالا ما نیز مانند یمن و مصر و بسیاری دیگر، عرب زبان بودیم.

مصر تازه با شرمندگی بدنبال هویت زبانی خودش می‏گردد!

از زمان یعقوب لیث، زبان فارسی ایرانی روال خود را دنبال کرد. ولی باز هم، دچار چنان سکته ها و دل ضعفی هایی شد که با اختلاط با عربی بریده – جویدۀ ساختۀ بیسوادان و زبان ترکی پیش و پسِ دوران قاجار، نیاز شدیدی به یک تلنگر دیگر عاشقان ایراندوست داشتیم تا از بیراهه برگردیم.

این بار، درفش برافراشتۀ این تلنگر را ایراندوستان پس از انقلاب مشروطه بدوش گرفتند. اینک، باهمۀ «آش شله قلمکاری» که بیسوادان بیگانه دوست، در این دوران مهجور «چهل سالۀ اسلامی» پخته اند، نتوانسته اند طعم زیبای شعر و نثر فارسی را بیالایند.

فرهنگستان و دانشگاه ها، به اشغال بیسوادان حوزه درآمده اند، ولی زبان فارسی در دست مردم است و ما آن را،روز بروز پیشرفته تر و گسترده تر می‏کنیم.

این گروه زورگوی بیسواد، دیگر، نمی تواند سروده های غنیِ اخوان ثالث، شاملو، فریدون مشیری و سهراب سپهری را به گند باورِ دگرگون شدۀ خود بیالایند. از سوی کسانیکه چشم «برون بین» دارند و دیگران را می‏بینند و از خانوادۀ بزرگ خود، دوری می‏کنند، می‏شنویم که بزبان خشن انتقادی:

می‏گویند که «بگذشته نباید پرداخت و به آن افتخار کرد!» برگردان این انتقاد اینستکه «بهتر است به امروز یا آینده بپردازیم!» ولی افتخار هم نکنیم. به امروز ایران نگار می‏کنیم، نه تنها چیزی برای افتخارکردن ندارد، بلکه مردم، بویژه جوانان از اینکهبگویند، ایرانی هستند، خجالت می‏کشند. ما بگذشته افتخار نمی‏کنیم، چون 1400 سال از این گذشته، افتخار کردنی نیست. ما گذشته های کوتاه مدتی داشتیم که می‏شناسیم و آن ها را برای فرزندانمان بازگویی می‏کنیم.

کشور همسایه، شناسنامۀ خود را پاره می‏کند، تا بگویند:

«ترکیۀ عثمانی». غافل از آنکه عثمان یکی از فرزندان حکمرانان ترکمن سلجوقی بود که از ایران به آن سرزمیی (که هنوز ترکیه نبود) کوچ کرده و پادشاهی راه انداخته بودند. زبان دربارشان؟ هم تا مدت زمانی، «فارسی» بود فارسی، بعدها، «زبان درباری» عثمانی بود.

زمانیکه مولانا جلال الدین رومی (بلخی) از سوی علاء الدین سلجوقی، به قونیه دعوت می‏برد و در آنجا به وعظ و هدایت مذهبی مردم آن دیار می‏پردازد، بزبان فارسی گفتارمی‏کند، چون زبان ترکی نمی‏دانست. حافظ خود دارای «جام جهان بین» بود و همۀ این اوضاع آشفتۀ ادواری ایران را در جام خود دیده و برای ما نوشته است، همچنانکه فردوسی کبیر نیز نوشته و بما هشدار داده است:

چو با تخت، منبر برابر شود
همه نام بوبکر و عمر شود

حافظ، حتا سپارش کرده است که مبادا راه دریا را از «گم شدگان لب دریا» بپرسیم. چون آن ها خودشان، راه گم کرده هستند و از روی نادانی، هر روز بگونه ای، به نعل و میخ می‏زنند و از چپ و راست، پایه های استوار فرهنگی این آب و خاک را تخریب می‏کنند و از واگذاری این تخریب به بیگانگان نیز ابائی ندارند.

ولی، هرکسی، چند روزه نوبت اوست. نه ویرانی و فرهنگ سیزی عرب، نه سُمِ ستوران چنگیز و تیمور نتوانستند سدّ راه مسیر تمدن و فرهنگ این کشور شوند. گفتند فسانه ای و در خواب شدند و این ناتوانی شان، دلایل زیادی دارد که در این گفتار نمی‏گنجد.
سپس، حافظ آنچنانکه شیوۀ اوست، «راه برونرفت» را نیز بما نشان می‏دهد و می‏گوید:

مشکل خویش برِ پیرِ مغان بردم دوش
کاو به تأیید نظر حل معما می‌کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می‏کرد

حافظ می‏گوید: برو پیش کسی، که او به تو می‏اندیشد و برای تو می‏کوشد تا این معما (چیستان) را به سود تو حل کند و به تو بگوید که از همان روز نخست، این شناخت و آگاهی را به تو هم داده اند. آدم اندر بهشت بیعاری، با همۀ قید و شرط و حیله و ترفند، خود را به «درخت دانایی» رسانده و به بهای از دست دادن، زندگی مرفه بهشتی خود و همسرش، از آن فراورده خورده تا دارندۀ «جام جمِ خوداندیشی و خودگردانی» شوند.

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد

گلگشتی در دیوان حافظ بخش 3 دسامبر 2023

از پروژه های: